مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

مطلع هر شعر تماشای توست...

تولد زنبوری

پسر گلم چارشنبه نهم دی ماه تولد يکسالگيت بود ومن از مدتها قبل تو فکرش بودم و منو بابات کلی وقت گذاشتیم تا بتونیم تم زنبوری آماده کنیم و شب قبل تو خونه بابام تزييناتو چسبونديم و البته بازم مثل همیشه مادربزرگتو داييات نهایت زحمتشونو کشيدن و کل خونه رو باهامون تمیز کردن بادکنکا رو چسبوندن و خلاصه همه چی به خوبی برگزار شد ، واکسن يکسالگيتو با تاخیر روز یکشنبه زدیم مامانم و داییت اومدن و تو یکم جیغ زدي و اشکات دراومد ولی نه تب کردی و نه مشکلی پیش اومد خداروشکر
15 دی 1394

تاتی تاتی

سلام مهديار مامان بازم با تاخیر اومدم ببخش منو عزیز دلم از وقتی که یازده ماه و بیست روزت بود که ازجات بلند شدی و چند قدم راه رفتی خیلی لدتبخش بود تماشای راه رفتنت  الان دیگه خودت بلند میشی و راه ميري اما هنوز تعادل کافی نداری قربونت برم اینقدر شیرین کاريات زیاد شده اسباب بازياتو ميندازي زمین بعد میزنی تو سر خودت، دیگه قشنگ باباو مامان ميگي 
15 دی 1394
1